اشاره: در سال 1357 شمسی و در یکی از روزهای تابستانی ، انجمن ادبی صبا در باغشاه فین کاشان تشکیل شده بود.در پایان جلسه استاد فقید مصطفی فیضی (رئیس انجمن) پیشنهاد کرد که اعضای انجمن به تأسّی از شاعران پیشین «ساقی نامه» بسرایند.من «ساقی نامه» ی ذیل را سرودم و هفته ی بعد در انجمن خواندم و مورد تشویق قرار گرفتم.آن زمان جوانی بیست ساله بودم.«ساقی نامه» بی کمترین ویرایشی برای نخستین بار است که منتشر می شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ساقی از آن می که سرور آورد
در ظلمات آیت نور آورد
گرد تعلّق بزداید ز دل
تیر تعقّل بنشاند به گل
رشته ی تدبیر ز هم بگسلد
پرده ی تزویر به یکسو هلد
مستی دائم دهد و سرخوشی
بی خبری آورد و بیهشی
معجزه ی عیسی مریم کند
جمله ی تن روح مجسّم کند
دفتر اندیشه به نیران نهد
مصحف غم را خط بطلان کشد
جلوه ی کوثر کند و سلسبیل
محرم اسرار شود چون خلیل
یک دو قدح پر کن و دستم بده
در دل شب مژده ی هستم بده
پی سپرم در ره ابرار کن
شمع رهم آه شرر بار کن
جام بده ، جام زدستم به سنگ
آمده دل باز ز دستم به تنگ
توبه پذیرا ! بپذیرم به جود
تا به خضوع آورم این جا سجود
دل شده خونرنگ چو کفّ الخضیب1
رنجش بیمار میفزا طبیب!
مانده به پنج وششم2 ای جمله دید
مهره از این پیش به ششدر 3 رسید
نقره به آهن شده در هفت وهشت4
چاره کن ای لولی دور از پلشت
هست همه صورت شیٌ عجاب
نقش شگفت آورت ای گل نقاب
تلخکِ شور آور ِ شیرین حضور
گس مزه تُرشا بر ِ اندوه شور
برده گرو رنگ رخ حور عین
ناب تر از جرعه ی ماء مَعین
از دل خم تا که به ساغر شود
شرب طهورش نه برابر شود
در قدحم ریز و دلم شاد کن
از غم بیش و کمم آزاد کن
نیست روا می به سبو در حجاب
خسته خماری چو عزب در عذاب
نیستم از پیر چو فتوا پذیر
خنده زنان پنبه ز مینا بگیر
باده ی توحید تو را در سبوست
عالم تجرید مرا آرزوست
ساغر ازین دست گذارم به دست
مستی جاوید مرا زین می است
قسمت از این باده کن ای جان پاک
تا که بر آیم به فلک زین مغاک
دیده ی حسرت به سبو تا به کی؟
دربدر برزن و کو تا به کی؟
بال و پرم زین می جانساز ده
صعوه ی دل را پر پرواز ده.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نویس:
1.کفّ الخضیب از کواکب ثابت است...اصطلاحآ حنا به دست بسته.
2،3،4.از اصطلاحات بازی تخته نرد(رجوع به لغت نامه).
بازدید امروز: 745
بازدید دیروز: 45
کل بازدیدها: 825815